در خوشبینانهترین فرض، وضع مردم بحرین و سوریه و اعتراض آنها به حاکمان خود شبیه هم است. (گرچه شخصاً معتقدم بین این اعتراضهای این دو کشور تفاوت بنیادی وجود دارد). اما در انعکاس خبری و برخوردهای غرب با حاکمان این دو کشور، با وضع کاملاً متفاوت و متناقضی روبرو هستیم. در یک کشور غرب و البته عربها، مردم را محکوم کردهاند و از حاکمان به شدت حمایت میکنند و حتی به گزارشهای مجامع به ظاهر بیطرف غرب هم واکنش نشان میدهند و آنها را به سکوت وادار میکنند. در طرف دیگر تحریم میکنند و منطقه پرواز ممنوع مطرح میشود و ناظران اتحادیه عرب اعزام میشوند!
راز این تبعیض و تناقض در رفتار غرب چیست؟ تناقض و تبعیضی که قدرت تبیین و دفاع از آن را هم ندارند.
در این یادداشت نمیخواستم درباره سیاست غرب در مقابل دو کشور خارجی چیزی بنویسم؛ موضوع یادداشت، جدایی فرهاد از شیرین و تجلیل از آن در آن سوی آبها و در میان سیاست و ارباب فرهنگی سیاستهایی است که میانه خوبی با فرهنگ بومی و ملی و دینی ما ندارند. نه اخراجیهای 3 را دیدهام و نه فرهاد و شیرین را. اما میدانم که برنده شدن فیلم، برای بیشتر دیده شدن بینالمللی آن است. و میدانم در ادبیات و فرهنگ آنها، همچون سیاست آنها، هیچگاه هنر و محتوایی که در ضدیت با محورهای بنیادین فرهنگ و سیاست غرب باشد، اجازه طرح نمییابد چه رسد به این که بخواهند از آن تجلیل کنند!
از این چند مقدمه نتیجه میگیرم که تبلیغ این فیلم با جایزه به معنای آن است که فیلم، یا در راستای اهداف سیاسی غرب در تخریب و سیاهنمایی وجهه سیاسی، ملی یا دینی ایرانیان قرار دارد و یا این که این فیلم به گونهای است که میتواند مروج فرهنگ و سیاست مطلوب غرب در ایران باشد.
البته باید اعتراف کنم که دقت و اهمیت غربیها در تشخیص آنچه در راستای منافعشان قرار دارد، به مراتب بیش از اهتمام و دقت ماست. به تعبیر دیگر جذب حداکثری غربیها در این عرصه، میتواند الگوی خوبی برای هنرمندان و سیاسیون و متولیان فرهنگ کشور ما باشد و البته باید اعتراف کنیم که همچنان دفع حداکثری در این عرصهها در داخل کشور ما حاکم است.
تکمیل ضروری:
اسم فیلم «جدایی نادر از سیمین» است که به اشتباه «جدایی فرهاد از شیرین» نوشتم. برای خودم این اشتباه خیلی عجیب و البته خندهدار بود!